گفت:
"دوست آن است ڪه گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی"
افرادی در زندگیم هستند ڪه در لحظات تنگی، انتظار پاسخ گویی صدایم را از ایشان دارم
افرادی ڪه به یاری شان اعتماد دارم
ڪه برای شخصیتم احترام قائلند
این ها دوستان منند
اما اگر چنین باشد ڪه او می گفت، من، پس دوستی در زندگی ندارم
چرا ڪه نه به ڪسی چنین اعتمادی دارم و نه چنان انتظاری
پس اینانی را ڪه این طور عاشقانه دوستشان دارم، چه بنامم؟