دو سالیست که دلم لک زده است برای چایی قند پهلوی مادربزرگـم
══════
خدا بیامرز مادربزرگ همیشه میگفت
آدم از هر چه بترسد، همان به سرش میآید!
دو سالیست که دلم لک زده است برای چایی قند پهلوی مادربزرگـم
══════
خدا بیامرز مادربزرگ همیشه میگفت
آدم از هر چه بترسد، همان به سرش میآید!
« گفت آنکه یافت مینشود آنم آرزوست »
« گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست »
══ ══ ══
امیدوارم دلهاتون همیشه آبی و گردش ایام به کامتان باشد.
ان شاالله همچون گل چهره هاتون همیشه خندان باشد
و بهارانتان خوش و زیبا!
گاهی دوست دارم
دستِ دلم را بگیرم ،
به بازارِ شلوغِ شـهـر ببرم ،
و در گوشــش بگویم
همین جا بــــاش
تا من برگردم.
وخودم تنهایی
تا خانه بِـــدَوَم....‼
---------------
باید خودم را ببرم بخوابد من خسته است.
روزها از پی هم میگذرد...
گاهـی پـر هـیاهــو گاهـی در سکـوت
و من همچنان
میدانم...
نیستم آنچه باید باشم
و
هستم آنچه نباید...
نـمیـدونـم
مـا روزهـا را خـراب و اندوهگـین می کنـیم
یا روزها حال و روز ما را خـراب واندوهگـین می کنند
-------------
روز مـا خـوب نـیست
روزگار بـر شمـا خوش بـاد
نمی افتیم... و هنوز ایستاده ایم مثل درخت گاهی نیز همچون چوپانی... خمیده خوابمان میبرد اما در خواب هم می ایستیم